امشب به ياد بودنت تا صبح با سازم مي خونم
برات هزار تا شعر ميگم تا بدوني دوست دارم
يادت مياد پشت سرم با چشم گريون داد زدي
روزها اشك من به قلب من تو سنگ زدي
نا مهربون اينجوريه رسمو روسمو عاشقي
ميگي هنوز دوسم داري من كه نديدم اين جوري
گفتي بيا تموم كنيم ترس از حسودا نكنيم
اگه بخواي باز مي توني بازم به چنگم بياري
تو رو قسم دادم به جون جفتمون
به تموم لحظه هاخاطراتمون
اما تو گفتي نميشه اينجا بايد تموم بشه