سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عمل ظرف فهم است . [امام زین العابدین علیه السلام]
 
چهارشنبه 86 شهریور 28 , ساعت 3:56 عصر

پیرمرد احساس میکرد که دیگر روزهای آخر عمرش رسیده است و به زودی از این دنیا رخت برخواهد بست .

روزی دو پسر جوانش را نزد خود فرا خواند . به آنها گفت : دیگر زمان مرگ فرارسیده است ولیکن باید یکی از مهمترین تجربه های زندگیم را به شما بگویم .

بعد دستور داد چند ترکه از شاخه های درخت برای او بیاورند .

بعد به هرکدام از پسرانش یک ترکه داد و از آنها خواست تا آن را بشکنند

پسرها از کار پدرشان سر در نیاوردند . ولی بدستور پدر ترکه درخت را در دست گرفتند .

اولی گفت : بیینید پدر ، و بعد ترکه را براحتی از وسط به دو نیم کرد .

پسر دوم گفت : این که کاری ندارد و خیلی آسان است . و به راحتی شاخه درخت را شکست .

بعد پدر چند ترکه را به آنها داد و از آنها خواست که آنها را همزمان بشکنند .

اینبار کار سخت بود و دیگر آن ترکه های باریک درخت براحتی قابل شکستن نبودند .پدر گفت : شما هر کدام به تنهایی بمانند همین ترکه نازک درخت هستید و هر کسی می تواند به راحتی شما را از بین ببرد ولی اگر شما با هم متحد باشید دیگر هر کسی نمی تواند براحتی شما را در هم بشکند .

این پند را همیشه آویزه گوش خود قرار دهید که این برترین تجربه زندگی من ، در این سالیان دراز بوده است .

 

پ.ن:این داستان یه داستان قدیمی بود ولی چون خیلی ازش خوشم می اومد گذاشتمش تو وبلاگ

پ.ن:ماه رمضان را بهتون تبریک میگم امیدوارم ماه خوبی داشته باشید التماس دعا

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ