سوت ترن به گوش رسد نيمه هاي شب
آهسته از کرانه ي درياي بيکران
باد خنک ز مزرعه ها آورد به گوش
در هاي و هوي بيشه ، سرود دروگران
خواند نسيم نيمه شبان در خرابه ها
در نقش کاهنان شب اوراد ساحران
بر جاده ها فکنده چو غولان رهنشين
مهتاب ، سايه هاي چناران و عرعران
باد آورد ز ساحل دريا ، خفيف و محو
آواز موج ها و شبانان و عابران
جنگل در آشيانه ي شب ، خفته بي صدا
با وهم شب ، ترانه ي غوکان دوردست
گيرد درين سکوت غم آلوده ، توأمي
چون رشته ي طناب سپيدي است راه ده
در نور مه ، کنار چمن هاي شبنمي
چشمک زنان ز پشت درختان ، ستاره ها
چون چشم ديوهاي هراسان ز آدمي
ايد صداي دور نيي ، گرم و سوزنک
همراه باد نيمه شبي ، با ملايمي
خيزد فروغ قرمزي از آتش شبان
در سايه هاي کوه ، به محوي و مبهمي