اي تو براي من بخوان . . .
نفست را به فال نيک ميگيرم
تو بخوان براي من
تا شبي با آواي لالايي تو به خواب روم
شايد که رويايي بيايد ! ! !
گرمي نوازش دستانت را مي خواهم
دستان تو سجاده ي من است
سر کدامين سجاده نياز بر آورم
من که گنهکارم . . .
اي خوب من چه مي شد
اگر با پاکي بوسه هايت جسم پليدم را غسل مي دادي . . . ؟ ؟ ؟