وبلاگ :
بسيار سفر بايد تا پخته شود خامي
يادداشت :
سه راهزن و صندوقچه
نظرات :
10
خصوصي ،
56
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
ايرج
از صدايي گنگ
خواب شيرينم پريد از سر
باز زندان بود و خاموشي
و صداي گامهاي پاسبانان بر فراز بام
و تکاپوهاي نامعلوم اين هم حنجره من مرد ديوانه
در ميان روزن پر ميله و مهتاب
پيش تر رفتم
با اشارات سر انگشتش
ماه را مي خواند و با من زير لب مي گفت
گوش کن
من کليدي از فلز روشن مهتاب خواهم ساخت
و تمام قفل ها را باز خواهم کرد
ماه پنهان گشت و او را من به جايش بازگردانم
پير مرد پکدل قرقرکنان خوابيد
و مرا بگذاشت با خار خيال خويش
زودتر اي کاش
ماه را مي خواند
ديرتر اي کاش برمي خاستم از خواب