• وبلاگ : بسيار سفر بايد تا پخته شود خامي
  • يادداشت : خاطره
  • نظرات : 6 خصوصي ، 68 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      
     
    آره حق با توست من هم موافقم پس چه خوبه که آدم با آبرو زندگي کنه با غرور زندگي کنه
    پيش خدا و خلق خدا رو سفيد باشه اميدوارم آنهايي که در غفلت و ناداني بسر مي برند هر چه زودتر
    به اجتماع کانون گرم مقدس خانواده باز گردند

    سلام عزيز دلم

    شيطنت دوران بچگي رو همه تجربه كردن مال شما هم زيبا و دوست داشتني بود

    ممنون كه من رو هم دعوت كردي عزيزم اينم خودش يه بازيه خودت كه مي دوني من از بازي خوشم مياد يا علي

    سلام...ادمي اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودي موفق ميگردد ولي او مي خواهد خوشبخت تر از ديگران باشد و اين مشكل است زيرا او ديگران را خوشبخت تر از انچه هستند تصور ميکند....از اينكه دوستاني چون شما داريم خوشحاليم.و عذر مارو بپذير ازينكه كم ميايم خدمتتون و انتظار هم داريم هر دوسه روزي يكباري شما تشريف بياريد.در پي فرار از سايه هاي خود كه باشيم كم افتابي ميشيم ولي لطف شما حتما شامل حال ما خواهد بود..منتظرحضور شما در اپديت جديد وبلاگ آدمكها هستيم و حتما نظراتتون بماهم بگيد.نقد و يا سوالي داشتيد خوشحال ميشيم پاسخ بديم.موفق باشيد و شاد.درپناه حق
    خوش باشي و شبت بخير
    سهم خدا و شيطان درهستي تو چيست ؟
    رخساره ي تو معصوم اما تنت هوس نک
    دلداده ي تو هيچ جوابي نيافت
    گل هاي دست خورده ي گلدان
    يا دست کارهاي هنرمندان ؟
    در ماجراي تو
    نقش نقاب و پيراهن معکوس شد
    زيرا که بي گناهي از چشم بد مصون است
    و هيچ نقابي گناه را پنهان نمي کند
    معصوم يا اثيم ؟
    جوينده اي که گيج معما شد
    صدبار قصه را به عبث دوره کرد
    عياش بود ، تارک دنيا شد
    جايي که لازم است نپوشاندي

    براي اولين بار تو وبت اول شدم

    مطلبت هم از اون مطلبا بودش

    چشمانش را ببوس
    اگر چه ديگر نمي تابد
    ميان سکوت ها
    ميان پرخاش ها
    ميان فاصله ي دراز و
    شکجه ي بي اجر
    ميان خاطره و افسوس
    صبور و سمج ، گاهي
    سپيده دم ها اخم مي کند
    غروب ها مي بارد
    پلک به هم نمي گذارد
    مرز ندارد
    در فرصت عشق تا آزادي
    پاس لحظه اي شادي
    چشمانش را ببوس
    زهر سبز را بنوش
     <      1   2   3   4   5