• وبلاگ : بسيار سفر بايد تا پخته شود خامي
  • يادداشت : فوايد پاره اجر
  • نظرات : 20 خصوصي ، 38 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     

    سلام ممنون که سرزدي بازم بيا خوشحال ميشم
    دوستت دارم


    تو به من بگو زشت من به تو ميگم خوشکل س بزار هردومون به هم دروغ بگيم

    من انگار دير رسيدم.اين داستان هم مثل بقيه داستانها جالب بود.
    يه پيام خصوصي هم دارم گم نشه
    چه سنگين گذشت عصر باراني ام
    گويي نوازش نمي کرد، باران صورتم را
    وامروز دوباره شکست
    تکه اي از شکسته هاي قلبم
    درآن گوشه ي پاييزي
    گريه ام، فريادم، تنها سکوتي بود
    تا حرفهايم
    در بستري از بغض بخوابند
    کاش گفته بودم...
    کاش گفته بودم تو روزي بتي بودي
    که قلبم ستايشت مي کرد
    دريغ از گوشه چشمي
    که همان، بت شکنم کرد
    وامروز...
    بخشايش عذرم
    مفهومي بي رنگ است
    گمشده در اعماق تاريک قلبم...
    مي خواهم از تو
    بي بهانه
    گذر کنم
    پيله ات
    از ديوارهاي آهني
    سخت تراست
    ديگر سرانگشتان نحيفم را
    ياراي ريسيدن
    ابريشم هاي آهني نيست
    از کاويدن وجودت
    براي ذره اي محبت خسته ام
    دراين معدن غرور
    ذره محبتي نيست
    نگاهت عشق را ِز يادم مي برد
    آه که در چشمانت
    کمي مهرباني نيست
    جنس قلبت
    سنگ خارا
    خشم تو
    چون خشم دريا
    واي ازاين خشم
    به دريا
    هيچ ماهي نيست
    اين همه بهانه را
    در گوشت نخواهم خواند
    مي دانم براي شنيد نش
    شنوا گوشي نيست
    مي خواهم از تو
    بي بهانه
    گذرکنم...

    سلام بيتا جون آبجي گلم

    خيلي خوشحالم بلاخره اومدي اميدوارم هر جا كه بودي بهت خوش گذشته باشه و سر حال و سر زنده باشي همين كه اسمت داخل كامنتهام پيدا ميشه كلي برام ارزش داره ديگه از دير اومدن يا چيزاي ديگه حرف نزننين همين برام مهمه كه هستين .............هميشه

    سلام سلام سلام !چه عجب برگشتي

    ما که به شما هميشه لطف داريم اون تحديد کوچولو واسه بعضي از دوستان نه شما

    شما نظر نداده قبولتون داريم

    واييييييييييي کجايييييي تو خيلي دير کرديييييييييييييي

    هر جاي هستي موفق باشي

    سلام ..

    اگر از ظلمت شب مي ترسي

    چلچراغ نگهم را به تو خواهم بخشيد

    روشني هاي تنم را که نشان سحرند ، به تو خواهم بخشيد

    اگر از دوري ره مي ترسي

    دستانم را که پلي روي زمان مي بندند

    و به کوتاهترين فاصله من را به تو مي پيوندد

    به تو خواهم بخشيد

    ...........................

    بعد از مدت ها با نوشته اي ديگر با توام اي دوست ..

    تنهايم مگذار که طاقت نوشتن نيست ..

    سلام به خواهر گل خودم. كجايي به من سر نمي زني؟ ايران خوش مي گذره؟

    اگه معما دوست داري يه سر به من بزن.

    سلام.

    خوبي؟

    چرا نيستي؟

    كجايي به من يه خبر بده.

    باي

    فكر كنم اين داستان رو توي سوپ جوجه براي روح خوندم.

    بيتا جون.........

    مسيحا از رشت

    سلام
    اين دفعه يه جور ديگه به روز شدم...........بيا ببين قشنگه
    سلام
    اين دفعه يه جور ديگه به روز شدم...........بيا ببين قشنگه؟
       1   2   3      >